جدول جو
جدول جو

معنی استفراغ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

استفراغ کردن
از جا کندن، راندن، ترساندن، ترس کسی را ریختن بیرون ریختن چیزهای زاید از بدن از راه گلو جز آن قی کردن بر گردانیدن، روان کردن شکم
فرهنگ لغت هوشیار
استفراغ کردن
هراشیدن
تصویری از استفراغ کردن
تصویر استفراغ کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
استفراغ کردن
Vomit
تصویری از استفراغ کردن
تصویر استفراغ کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استفراغ کردن
рвать
دیکشنری فارسی به روسی
استفراغ کردن
erbrechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
استفراغ کردن
блювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استفراغ کردن
wymiotować
دیکشنری فارسی به لهستانی
استفراغ کردن
呕吐
دیکشنری فارسی به چینی
استفراغ کردن
vomitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استفراغ کردن
vomitare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استفراغ کردن
vomitar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استفراغ کردن
vomir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استفراغ کردن
braken
دیکشنری فارسی به هلندی
استفراغ کردن
อาเจียน
دیکشنری فارسی به تایلندی
استفراغ کردن
muntah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استفراغ کردن
يتّهم
دیکشنری فارسی به عربی
استفراغ کردن
उबकाई करना
دیکشنری فارسی به هندی
استفراغ کردن
להקיא
دیکشنری فارسی به عبری
استفراغ کردن
吐く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استفراغ کردن
토하다
دیکشنری فارسی به کره ای
استفراغ کردن
kusmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استفراغ کردن
kutapika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استفراغ کردن
বমি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
استفراغ کردن
قے آنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وا پرسیدن پرسیدن پرسش کردن سوء ال کردن تفسیر خواستن، جستجو کردن تفحص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطراد کردن
تصویر استطراد کردن
از سخن دور افتادن کناره رفتن از مطلب دور افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخراج کردن
تصویر استخراج کردن
Derive, Extract
دیکشنری فارسی به انگلیسی
выводить , извлекать
دیکشنری فارسی به روسی
отримувати , витягувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی