- استفراغ کردن
- از جا کندن، راندن، ترساندن، ترس کسی را ریختن بیرون ریختن چیزهای زاید از بدن از راه گلو جز آن قی کردن بر گردانیدن، روان کردن شکم
معنی استفراغ کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- استفراغ کردن
- هراشیدن
- استفراغ کردن
- erbrechen
- استفراغ کردن
- wymiotować
- استفراغ کردن
- vomitar
- استفراغ کردن
- vomitare
- استفراغ کردن
- อาเจียน
- استفراغ کردن
- उबकाई करना
- استفراغ کردن
- kutapika
- استفراغ کردن
- বমি করা
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وا پرسیدن پرسیدن پرسش کردن سوء ال کردن تفسیر خواستن، جستجو کردن تفحص کردن
از سخن دور افتادن کناره رفتن از مطلب دور افتادن
Derive, Extract
выводить , извлекать
ableiten, extrahieren
отримувати , витягувати
wyprowadzać, wydobywać
派生 , 提取
derivar, extrair
derivare, estrarre
derivar, extraer